انتظار


ایرج

پشت این نقاب خنده پشت این چهره ی شاد
یه دل شکسته دارم که تو رو از من می خواد
وای که این انتظار جونمو بر لب رساند
گریه ی بی اختیار به خاک راهم نشاند
اون که در کویر لوته تشنه لب در برهوته
تو گلوش یه بغض مبهم رو لباش مهر سکوته
روز و شب می بینه خواب روزگارو

مثه لیلی که می آد به خواب مجنون
وای که این
که میشه تو بیایی خسته ام از جدایی
رفتی ولی نگفتی عزیز من کجایی
نامه برات نوشتم گرد جهانو گشتم
بی تو گرفته پایان کتاب سرگذشتم