کجائی


شادمهر عقیلی

حالا که وقت سفر رسیده یار
یه نظر پشت سرت با هم بریم
با من این لحظه ی تلخو گریه کن
قطره قطره اشک حسرتو بچین
تو کتاب نا تموم زندگی
قصه ی تو اول و آخریه
رفتنت تو آینه ی چشمای من
عکسی از ظهور نا باوریه
بعد از این لحظه کجایی که تنم
طاقت دیدن مرگو نداره
رو لب لبای سرد و بی صدا
شوق بوسیدن مرگو نداره
تو کجایی که ستاره های شب
بی تو خاموشی رو پیشه می کنن
گلای کاغذی از دوری تو
تو تن گلدونا ریشه میکنن
تو نباشی چشای تاریک من
از کدوم چشما بایس نور بگیرن
درب تخته ی تن خاکی من
با کدوم دستا بایستی بمیرن
یاد تو همیشه دنبال منه
توی هر لحظه ی سرنوشت من
بی تو بودن مث کابوس برام
تیغو تن کن رگ خوابمو بزن