وقتی نیستی


گوگوش

دنیای به این بزرگی واسه من
وقتی نیستی مثل زندون می مونه
وقتی نیستی گل ها ماتم می گیرن
بهار هم مثل زمستون می مونه
وقتی نیستی ، من هوای خوندنم نیست
دیگه این جا بی تو جای موندنم نیست
وقتی رفتی ، آینه چین خورد و شکست
باغبون درهای گل خونه رو بست
عروس سپید پوشت تا دم مرگ
لباس سیاه به تن کرد و نشست
وقتی نیستی ، من هوای خوندنم نیست
دیگه این جا بی تو جای موندنم نیست
تو می خواستی دیوار ها رو برداری
جای هر دیوار یک باغچه بذاری
تو می خواستی پرده رو پس بزنی
پشت هر پنجره خورشید بکاری
وقتی نیستی ، من هوای خوندنم نیست
دیگه این جا بی تو جای موندنم نیست
وقتی نیستی کی به ما نشون بده
عکس خورشید توی آب چه رنگیه
کی می خواد به ما بگه بدون عشق
این جا پر از آدم های سنگیه
وقتی نیستی ، من هوای خوندنم نیست
دیگه این جا بی تو جای موندنم نیست
وقتی نیستی ، من هوای خوندنم نیست
دیگه این جا بی تو جای موندنم نیست