طلایه دار


ترانه سرا: ایرج جنتی عطائی
داریوش

ای بزرگ موندنی ای طلایه‌دار روز
سایه گستر رو تن از گذشته تا هنوز
ای صدات صدای نور تو شب پوسیدنی
ای سخاوت غمت بهترین بوسیدنی
واسه این شرقی تن داده به باد
تو گوارایی حس وطنی
تو شقاوت شب قرن یخی
تو شکوفایی تاریخ منی
اگه شعرم زمزمه توی بازار صداست
طپش قلبم اگه پچ‌ پچ شاپرکهاست
تو رو فریاد مییزنم ای که معجزه گری
ای که این شبزده رو به سپیده می ‌بری
واسه این شرقی تن داده به باد
تو گوارایی حس وطنی
تو شقاوت شب قرن یخی
تو شکوفایی تاریخ منی
ای تو یاور بزرگ همه قلبهای شکسته
ای تو مرهم عزیز هرچی دست پینه بسته
رو کدوم قله نشستی تو که دنیا زیر پاته
غصه‌ء دستهای خالی لرزش پاکه صداته
توی قرن دود و آهن تو رسول گـل و نوری
تو عطوفت مسلم تو حقیقت غروری
واسه این شرقی تن داده به باد
تو گوارایی حس وطنی
تو شقاوت تو شقاوت شب قرن یخی
تو تو شکوفایی تاریخ منی
تو مفسر محبت تو طلایه‌دار صبحی
فاتح تاریخی من تو خود سردار صبحی
اسم تو اسم شب من به شکوه اسم اعظم
متبرک و عزیزی مثل سجده گاه آدم
واسه این شرقی تن داده به باد
تو گوارایی حس وطنی
تو شقاوت شب قرن یخی
تو شکوفایی تاریخ منی
واسه این شرقی تن داده به باد
تو گوارایی حس وطنی
تو شقاوت شب قرن یخی
تو شکوفایی تاریخ منی