سکوت شکسته


منصور

سکوتت رو شکستی تو
اگه زود بود اگه دیر بود
شکستی بغض قلبت رو
اگر فریاد شبگیر بود
برو بشکن سبوی غم
جریمه هاش همه با من
بزن ساز و بخوان آواز
توی هر کوچه و برزن
نکن گریه به حاله من
اگرچه یکه و تنهام
توی زندونی از شیشه
رفیقم با همه غمهام
هوا از تو نفس از من
بهار از تو سبد از من
یه لقمه نونه عشق از تو
تپیدن های دل از من
هراسم بود از این رفتن
از این خواندن از این ماندن
از این بیهوده شبهای
سیاه با سایه ها ماندن
هراسم رو شکستی و
مرا در من نشان دادی
به پای خسته ی در بند
پریدن رو نشان دادی