در سفر گم شدن


محمد نوری

هنوز در سفر گم شدن ، دیاری هست ،
برای گوشه گرفتن ، کنار یاری هست
همه هوای کوهم مرا چه می بندی
سزای صحبت دیوانگان ، دیاری هست

هنوز در سفر گم شدن ، دیاری هست ،
برای گوشه گرفتن ، کنار یاری هست
همه هوای کوهم مرا چه می بندی
سزای صحبت دیوانگان ، دیاری هست

سیاه شد ، نفس خانه از دم تکرار
سیاه شد ، نفس خانه از دم تکرار
برای تازه شدن حرف جویباری هست

سیاه شد ، نفس خانه از دم تکرار
برای تازه شدن حرف جویباری هست

هنوز در سفر گم شدن ، دیاری هست ،
برای گوشه گرفتن ، کنار یاری هست
همه هوای کوهم مرا چه می بندی
سزای صحبت دیوانگان ، دیاری هست

به پیش چشم تو با خویش می توان گفتن
به پیش چشم تو با خویش می توان گفتن
ملول کوچه ی آیینه ها غباری هست