بیرغ


حسن شماعی زاده

برای از تو نوشتن و نوشتن
وقت خواب تو . نفسهاتو شمردن
از تو سر رفتن و جاری شدن از تو
گر گرفته . داغ داغه . دلک من
برای دوباره تا سپیده رفتن
به تن ستاره تو . دست کشیدن
برای شبهای آفتابی و روشن
گر گفته . داغ داغه . دلک من
زیر این بیرغ پاره . پای لوحه شکسته
ببین خسته . هنوز دل به تو بسته
برای عبور نخ از سر سوزن
برای گم شدن دگمه پیرهن
برای ساده شدن . ساده نوشتن
گر گرفته . داغ داغه . دلک من
برای به بهترین خود رسیدن
دوباره زنده شدن . به گل نشستن
برای کشف شکوه حرمت زن
گر گرفته . داغ داغه . دلک من
زیر این بیرغ پاره . پای لوحه شکسته
ببین خسته . هنوز دل به تو بسته
برای از تو نوشتن و نوشتن
وقت خواب تو . نفسهاتو شمردن
از تو سر رفتن و جاری شدن از تو
گر گرفته . داغ داغه . دلک من
برای دوباره تا سپیده رفتن
به تن ستاره تو . دست کشیدن
برای شبهای آفتابی و روشن
گر گفته . داغ داغه . دلک من
زیر این بیرغ پاره . پای لوحه شکسته
ببین خسته . هنوز دل به تو بسته
زیر این بیرغ پاره . پای لوحه شکسته
ببین خسته . هنوز دل به تو بسته