آوای خسته دلان


داریوش

قسم به دل‌های خسته خسته دلان
قسم به قلب شکسته خسته دلان
به آه برلب نشسته خسته دلان
که من در این سینه
جز غمی آشنا به دل هم‌زبان ندارم
از او جدا مانده‌ام
در این رهگذر ز یارم نشان ندارم
قسم به دل‌های خستة خسته دلان
قسم به قلب شکستة خسته دلان
به آه برلب نشستة خسته دلان
که من در این سینه
جز غمی آشنا به دل هم‌زبان ندارم
از او جدا مانده‌ام
در این رهگذر ز یارم نشان ندارم
ببین به شام بی‌ستاره‌ام
نکرده چاره‌ام ، نگاه چاره‌سازی
نخوانده با نوای خسته‌ام
نی شکسته‌ام ، نوای دلنوازی
نخوانده با نوای خسته‌ام
نی شکسته‌ام ، نوای دلنوازی
نوای دلنوازی
ز حسرتم آه بی‌ثمر
برلب تا کی ،یارب تا کی
به سینه ام سوز پر شرر
هر شب تاکی ، یارب تا کی

چه‌کنم ، چه‌کنم......چه‌کنم ، چه‌کنم
ببین به شام بی‌ستاره‌ام
نکرده چاره‌ام ، نگاه چاره‌سازی
نخوانده با نوای خسته‌ام
نی شکسته‌ام ، نوای دلنوازی
نخوانده با نوای خسته‌ام
نی شکسته‌ام ، نوای دلنوازی
نوای دلنوازی
قسم به دل‌های خسته خسته دلان
قسم به قلب شکسته خسته دلان
به آه برلب نشسته خسته دلان
که من در این سینه
جز غمی آشنا به دل هم‌زبان ندارم
از او جدا مانده‌ام
در این رهگذر ز یارم نشان ندارم