Mashgh Eshgh


Reza Sadeghi

این غم که تو صدامه
زخم شب گریه هامه
یاد یه عشقه کهنس
که هنوزم باهامه
با ما که راه نیومد
این روزگار نامرد
صدای من به جز تو
رو هر دلی اثر کرد
غصه و اشک و حسرت
اول مشق عشقه
حالا رو همه می دونن
که مشکی رنگه عشقه
کاشکی می شد یه روزی
بشی تو مهربونم
سر بذاری رو شونم
خودم برات بخونم
دلم برات تنگ شده جونم
می خوام ببینمت نمی تونم
بین ما دیوارای سنگی
فاصله یک عمر می دونم
پنجره ی چشمای تو
کاشکی به چشمام وا بشه
این بغض چند ساله ی من
از تو گلوم رها بشه
من که فراموش کردنت
چرا و اما داشت برام
بابای بارونت می شم
بیا و گم کن گریه هام
واست دلم واست تنم
واست تمام زندگیم
از تو دوباره من شدم
با تو حروم شد زندگیم
واست دلم واست تنم
ای سرپناه خستگیم
آرامش وجود من
بی حروم شد زندگیم
از یه بغض قدیمی
ببین کجا رسیدم
میون این جمعیت
هرگز تورو ندیدم
چه باشی چه نباشی
از عاشقی می خونم
تا آخرین عمرم
یه مشکی پوش می مونم