Labkhand Khoda


Reza Sadeghi

وقتی بارونی میشه چشمای تو
غم میاد برای ترسوندن تو
هیچ امیدی نیست واسه موندن تو
کار سختی میشه خندوندن تو
میارم یه تیکه لبخند خدا
میریزم باز روی لبهای شما
نگو خستم، نگو درب و داغونم
کوه غم باشی تورو می خندونم
بخند عزیزم دنیا خنده داره
غصه به جز خنده دوا نداره
بخند خدا دیدن لبخندشو
روی لبای بنده هاش دوس داره
چه زود به آخر میرسن آدما
تموم این روز و شبا که بد نیست
ممنونم از لطف خدا که جز من
هیچکسی خندوندنت و بلد نیست
دل من هم گاهی وقتا می گیره
جونمم گاهی به لبهام رسیده
تو وجودم حسی دارم که هنوز
شکر حق گریمو هیچکس ندیده
دل من هم گاهی وقتا می گیره
تو نگاه نکن فقط به خنده هام
غم و غصه هارو از رو می برم
من نگارنده لبخند خدام
چه زود به آخر میرسن آدما
تموم این روز و شبا که بد نیست
ممنونم از لطف خدا که جز من
هیچکسی خندوندنت و بلد نیست
بخند عزیزم دنیا خنده داره
غصه به جز خنده دوا نداره
بخند خدا دیدن لبخندشو
روی لبای بنده هاش دوس داره