Kolbeh Man


Lyrics by: Bijan Taraghi
Delkash

به سرایم آید ناگه ، آن که کشیده ز من دامن
آن که رمیده چو بخت از من
چو بهاران آمد ، تا این کلبه ی من ، کند او گلشن
دیده من بشود روشن
آشفته شدم ناگه ، صد بوسه زدم بر ره
تا که ز در ، آن مه زیبا آمد
بعد از غم مهجوری ، تنهایی و رنجوری
همنفسی همچو مسیحا آمد
همچو پری آن زیبا ، آن گوهر بی همتا
خنده به لب بر سر پیمان آمد
آن غنچه ی امیدم بشکفته شده دیدم
در بر من چون گل خندان آمد
عمری بر سر پیمان بنشستم
در دل خار جفایش بشکستم
نشدم ز پی دگران
نگذشت غم من به زبان
ویران بود این کاشانه
گلشن شد این ویرانه
گفتمش این : کاشانه ی من لطف و صفا دادی
گرمی و شادابی تو بر این کلبه ی ما دادی
بر همه دلداران مه من ، درس وفا دادی ، درس وفا دادی
به جهان ز غمت چه کشیدم تا که وفای تو دیدم
می خندد بر رویم امیدم