Kabotar


Mohsen Chavoshi

یه کبوتر دنبال یه گنبده
گنبدی اندازه خستگی هاش
گنبدی که از گذشته های دور
حسرت اون همنشین بوده باهاش
یه کبوتر با پر غرق به خون
دنبال گنبدی از آرامشه
گنبدی که مثل مادری صبور
تن خستشو به آغوش بکشه
خسته از سنگ کمون بچه ها
خسته از سایه شاهین رو سرش
میگذره از برهوت تشنگی
با یه عالم خستگی توی پرش
آسمون منو به گنبد برسون
خسته ام، خسته ام از زخم زبون
آسمون منو به گنبد برسون
منو راه بده به باغ کهکشون
من همون کبوترم، زخمی و تلخ
دنبال یه گنبدم واسه پناه
دیگه هر منظره ای شکل سراب
دیگه هر راه درستی اشتباه
تو همون گنبد امنی واسه من
که ازم در به دری رو میگیره
روی شونه های امن تو همه
غما و غصه ها پاییون میگیره
زخمام از غبار تو مرهم میشن
پیش تو تازه میشه بال و پرم
برای به تو رسیدن تا ابد
رو به سمت آرزوهام میبرم
آسمون منو به گنبد برسون
خسته ام، خسته ام از زخم زبون
آسمون منو به گنبد برسون
منو راه بده به باغ کهکشون