Iran Iran


Maziar

در این حال مستی صفا کردم
تو را ای خدا من صدا کردم
از این روزگاری که من دیدم
چه شب ها خدایا خدا کردم
نهادم سر سجده بر خاکت
به درگاهت امشب دعا کردم
که از من نگیری صفای دلم را
به راه محبّت تو دانی خدایا چه ها کردم
سبب گر بسوزد مسبب تو هستی
سبب ساز این جهان تویی
ز دست که آید که دستم بگیرد ؟
مرا سایه ی امان تویی
شرار عمر فانی ام من
فروغ جاودان تویی تو
نشان ناتوانی ام من
توان بی نشان تویی تو
تو شور عشقم ، داده ای
مرا ، تو رسوا کرده ای
به کوی اهل ، دل ، مرا
تو مست و شیدا کرده ای
کجا روم که چاره ساز ای خدا تویی ؟
نیاز هرچخ بی نیاز ای خدا تویی .