Ba Man Beh Az In Bash


Mansour

جان من ، جان منی
نازنینم ، سروسامان منی
دین و ایمان منی
جان من ، جان منی
چشم ناز تو خمار ، می‌بری از دلم آرام و قرار
همه‌ی دار و ندار ، چشم ناز تو خمار
با من بهْ از این باش ، مهربان من باش
با من بهْ از این باش ، یار مهربان من باش
با من بهْ از این باش ، مهربان من باش
با من بهْ از این باش ، یار مهربان من باش
قد و بالای شراب ، مده بر زلف پریشان شده تاب ، به دلم رنج و عذاب
گل نرگس تن تو ، گل چین چین شده بر دامن تو ، گل نرگس تن تو
می‌کشم در نفسم بوی تو را ، کس ندارد به جهان روی تو را ، چشم و ابروی تو را
با من بهْ از این باش ، مهربان من باش
با من بهْ از این باش ، یار مهربان من باش
با من بهْ از این باش ، مهربان من باش
با من بهْ از این باش ، یار مهربان من باش
جان من جان دلم ، بهْ از این باش که پریشان دلم ، بی تو ویران دلم
هرچه گویی تو همان ، هرچه خواهی تو بکش خط و نشان ، ای بلای تو به جان
می‌کشم در نفسم بوی تو را ، کس ندارد به جهان روی تو را ، چشم و ابروی تو را
با من بهْ از این باش ، مهربان من باش
با من بهْ از این باش ، یار مهربان من باش
با من بهْ از این باش ، مهربان من باش
با من بهْ از این باش ، یار مهربان من باش