بیا بار سفر بندیم بوی دیروز


2010-02-21 07:08:57


بیا بار سفر بندیم
محمد نوری

گر یک شب تو را در خواب بینُم ، به دریا نقشی از مهتاب بینُم
دوباره بینُمت خندون بیایی ، دوباره سینه رو بی تاب بینُم
بیا بار سفر بندیم از این دشت ، زمستون باز توی این خونه برگشت

بیا تا قصّه ها گویُم برایت ، که دوران جدایی دیر بگذشت

اگر یک شب تو برگردی دوباره ، به گیسویت می افشونُم ستاره
نمی دونی مگه ای نازنینُم دلُم هر روز وشب در انتظاره
بیا بار سفر بندیم از این دشت ، زمستون باز توی این خونه برگشت

بیا تا قصّه ها گویُم برایت ، که دوران جدایی دیر بگذشت

به تو گویُم بیا ای نازنینُم ، که با مژگون ز پایت خار چینُم
گلِ عمر منو باد خزون برد ، گل ناز منی ، داغت نبینم
آی ، گل عمر منو باد خزون برد ، گل ناز منی ، داغت نبینم
بیا بار سفر بندیم از این دشت ، زمستون باز توی این خونه برگشت

بیا تا قصّه ها گویُم برایت ، که دوران جدایی دیر بگذشت