2019-02-17 01:41:50


Darya
Rouzbeh Nematollahi

باز هم ، آمدی تو بر سر راهم (راهم)
آی عشق ، می کنی دوباره گمراهم (گمراهم)
دردا ، من جوانی را به سر کردم
تنها ، از دیار خود سفر کردم
باز هم ، آمدی تو بر سر راهم
آی عشق ، می کنی دوباره گمراهم
دردا ، من جوانی را به سر کردم
تنها ، از دیار خود سفر کردم
دریا اولین عشق مرا بردی ، دنیا دم به دم مرا تو آزردی
دریا سرنوشتم را به یاد آور ، دنیا سرگذشتم را مکن باور
دریا اولین عشق مرا بردی ، دنیا دم به دم مرا تو آزردی
دریا سرنوشتم را به یاد آور ، دنیا سرگذشتم را مکن باور
من غریبی قصه پردازم ، چون غریقی غرق در رازم
گم شدم در غربت دریا ، بی نشون و بی هم آوازم
می روم شب ها به ساحل ها ، تا بیابم خلوت دل را
روی موج خسته ی دریا ، می نویسم اوج غم ها را
می نویسم اوج غم ها را
دیریست قلب من از عاشقی سیر است
دیریست قلب من از عاشقی سیر است
دریا اولین عشق مرا بردی ، دنیا دم به دم مرا تو آزردی
دریا سرنوشتم را به یاد آور ، دنیا سرگذشتم را مکن باور
دریا اولین عشق مرا بردی ، دنیا دم به دم مرا تو آزردی
دریا سرنوشتم را به یاد آور ، دنیا سرگذشتم را مکن باور