کلبه سفید


علی لهراسبی

فاصله اگه زیاده بین ما تا شهر خورشید
میشه تصویر امیدو توی آینه دلا دید
وقتی دل پر از امیده برا غصه جا نداره
عشق رفتن اگه باشه خستگی معنا نداره
هنوزم با یاد اون شبای تاریک
وقتی روبروی آینه ها می شینم
هنوز اون تن پر التهاب و درددار
هنوز اون چهره غمگینو می بینم
هنوزم با یاد اون شبای تاریک
وقتی روبروی آینه ها می شینم
هنوز اون تن پر التهاب و درددار
هنوز اون چهره غمگینو می بینم
وقتی پیچ و خم جاده از من خسته گرفت اشتیاق رفتنو
تنها تو دستای مهربون تو می دیدم شکفتنو
ای که دستات داره بوی مهربونی
تو که درد منو از چشام می خونی
بیار امیدو به مهمونی شبهام
توی رگهام بریز خون جوونی
توی رگهام بریز خون جوونی
بیا تا دوباره امیدو ببینم
مثل خورشید تو آسمون فردا
منو با خودت ببر به شهر خورشید
دستامو بگیر نزار بیفتم از پا
منو با خودت ببر به شهر خورشید
دستامو بگیر نزار بیفتم از پا