چرخ و فلک


حبیب

دریاب که از روح جدا خواهی رفت
دریاب که از روح جدا خواهی رفت
در پرده اسرار فنا خواهی رفت
می نوش ندانی از کجا آمده‌ای
می نوش ندانی از کجا آمده‌ای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
امان امان آییی ای دوست
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده‌ست
این دسته که بر گردن او می‌بینی
این دسته که بر گردن او می‌بینی
دستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ست
امان امان آییی ای دوست

ای چرخ فلک خرابی از کینهء تست
بیدادگری شیوهء دیرینهء تست
ای خاک اگر سینهء تو بشکافند
بس گوهر قیمتی که در سینهء تست
[با همخوانان]
ای چرخ فلک خرابی از کینهء تست
بیدادگری شیوهء دیرینهء تست
ای خاک اگر سینهء تو بشکافند
بس گوهر قیمتی که در سینهء تست
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت

ای ی ی ی ی ی ی ی
بهرام که گور گرفتی همه عمر
بهرام که گور گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
ای ی ی ی ی ی ی ی
امان امان

ای چرخ فلک خرابی از کینهء تست
بیدادگری شیوهء دیرینهء تست
ای خاک اگر سینهء تو بشکافند
بس گوهر قیمتی که در سینهء تست
[با همخوانان]
ای چرخ فلک خرابی از کینهء تست
بیدادگری شیوهء دیرینهء تست
ای خاک اگر سینهء تو بشکافند
بس گوهر قیمتی که در سینهء تست
بس گوهر قیمتی که در سینهء تست
بس گوهر قیمتی که در سینهء تست
بس گوهر قیمتی که در سینهء تست