وداع


مهستی

وقتی رفتی همه چی رفت
حتی لبخند گل یاس
توی سینه بی تپش شد
اونهمه قلب پر احساس
نه لبت به خنده وا شد
نه وداعی کردی با من
درد و نفرین در سفرهات سفر همیشه رفتن

در قفای رفتن تو همه پلها شکستن
به عزای رفتن تو همه به گریه نشستن
تو کجائی که ببینی چه دلایی با تو هستن

می دونم تو قطره نیستی
که بری گم بشی در رود
برای روح بزرگت
مرگ تو تولدی بود
نه با این رفتن تو رفتی
نه با این مردن تو مردی
اون صدای جاودانه بگم از کی می خوندی

در قفای رفتن تو همه پلها شکستن
به عزای رفتن تو
همه به گریه نشستن
تو کجائی که ببینی چه دلایی با تو هستن
تو کجائی که ببینی چه دلایی با تو هستن
تو کجائی که ببینی چه دلایی با تو هستن
تو کجائی که ببینی چه دلایی با تو هستن
تو کجائی که ببینی چه دلایی با تو هستن
تو کجائی که ببینی چه دلایی با تو هستن
تو کجائی که ببینی چه دلایی با تو هستن
تو کجائی که ببینی چه دلایی با تو هستن