مارو باش


رضا صادقی

ما رو باش که فکر می کردیم میشه عاشق بود و موند
ما رو باش که فکر میکردیم میشه از عاشقی خوند
ما رو باش یه عمریه از عاشقی دم میزنیم
عمریه که چونه ی زیاد و از کم میزنیم
ما روباش چه فکر میکردیم و چی شد
چی میشد اگه دروغ تو لحظه ی ما جا نداشت
چی میشد اگه دورنگی ام دیگه معنا نداشت
کاش میشد واسه هوس رفقتا رو نفروخت
کاش میشد صادقتو رو ته هر آینه دوخت
چرا ما آدما گاهی وقتا خیلی بد میشیم
واسه راه هم دیگه خواسته ناخواسته سد میشیم
جای مرحم واسه زخم عاشقا نمک میشیم
هر کی با ما صادقه باهاش پر از کلک میشیم
دلخوش هر کی شدیم تو زرد از آب در اومدش
وقتی دلتنگی بیاد هیچکی نمیاد به دادش
ندونستیم چرا وقتی نوبت ماست دیر میشه
حرفهای خوب واسه ما زخم زبون و تیر میشه
شایدم ما ندونستیم زندگی چه شکلیه
کی سر کار کی نیست اصلا دنیا دست کیه ؟
ما به هر حال میپریم بی چشم و دل بی پروبال
ما به مشکی دل خوشیم دورنگی ها رو بیخیال
ما رو باش که فکر می کردیم میشه عاشق بود و موند
ما رو باش که فکر میکردیم میشه از عاشقی خوند
ما رو باش یه عمریه از عاشقی دم میزنیم
عمریه که چونه ی زیاد و از کم میزنیم
ما روباش چه فکر میکردیم و چی شد