غربت


ستار

غربت عمیق اندوه منو
چاه خشک تو بیابون نداره
سردی و تاریکی زندگیمو
هیچ شبی تو هیچ زمستون نداره
مثل شعر مرثیه از شب و گریه پرم
برای تموم شدن لحظه ها رو می شمرم
کی ستاره منو از آسمون
پشت این پرده خاموشی کشید
گلدون شیشه ای مو کی زد به سنگ
کی منو بخود فراموشی کشید
کاش میشد واسه خودم گریه کنم
اینقدر گریه که دل پاک بشم
سبک و پاکیزه مثل خود اشک
زیر خاک گریه هام خاک بشم
مثل شعر مرثیه از شب و گریه پرم
برای تموم شدن لحظه ها رو می شمرم
چشمای ساکت تو رنگ شبه
شبی که سرد و فردا نداره
شبی که باید بمیره زیر نور
مثل اون مرگی که اما نداره
کاش یکی حرف منو باور میکرد
کاش یکی می فهمید اندوه منو
کاش یکی تو بهت تنهایی من
باورش می شد غم شکستنو
مثل شعر مرثیه از شب و گریه پرم
برای تموم شدن لحظه ها رو می شمرم