شیرین و فرهاد


عهدیه

عشق شیرین حکایت فرهاد
نمیرود از دل نمیرود از یاد
بگذر از غم گذشته ها
غم مخور ز سرگذشت ما
که شد جهان بهشت ما
زندگی بود به کام ما
زنده میشود زنام ما
حکایت گذشته ها...
عشق ما به دل دهد صفا
که ز عشق باشکوه ما
شکفته شد وجود ما
زندگی بود به کام ما
زنده میشود ز نام ما
حکایت گذشته ها...
عشق شیرین حکایت فرهاد
نمیرود از دل نمیرود از یاد
بیا که نور عشق تو چراغ راه من بود
بیا که در شب سیه رخ تو ماه من بود
ز عشق آتشین ما شکفته گلشن افق
نوید زندگی دهد چهره روشن افق
بگذر از غم گذشته ها
غم مخور ز سرگذشت ما
که شد جهان بهشت ما
زندگی بود به کام ما
زنده میشود زنام ما
حکایت گذشته ها...
عشق شیرین حکایت فرهاد
نمیرود از دل نمیرود از یاد