سفر نرو


شاهرخ

گفتم دیگه سفر نرو سفر نرو نشنیدی ورفتی
گفتم که بی خبر نرو سفر نرونشنیدی و رفتی
شب بود و من دیونه و سر در گریبون گفتم که تا سحر نرو نشنیدی ورفتی
گفتم که ای خوشکلکم خوشکل با نمکم تو که منو کشتی
بد نکن با دلکم نازنین دلبرکم تو که منو کشتی
شب بود ومن دیونه وسر در کریبون
گفتم که تا سحر نرو نشنیدی و رفتی
گفتم بلا گردونتم اسیر اون چشمونتم میمیرم وتنها میشی
من که دو روز مهمونتم نشنیدی و رفتی
گل بودی و خارم نشو راضی به ازارم نشو
راضی به ازار دل بیمار و تب دارم نشو نشنیدی و رقتی
گفتم دیگه سفر نرو گفتم که بی خبر نرو نشنیدی و رفتی
گفتم دگیه سفر نرو گقتم که بی خبر نرو نشنیدی و رفتی
شب بود و من دیونه و سر در گریبون
گفتم که تا سحر نرو نشنیدی و رفتی
گفتم که ای خوشکلکم خوشکل با نمکم تو که منو کشتی
بد نکن با دلکم نازنین دلبرکم تو که منو کشتی
شب بود ومن دیونه وسر در کریبون
گفتم بلا گردونتم اسیر اون چشمونتم میمیرم وتنها میشی
من که دو روز مهمونتم نشنیدی و رفتی
گل بودی و خارم نشو راضی به ازارم نشو
راضی به ازار دل بیمار و تب دارم نشو نشنیدی و رقتی
گفتم دیگه سفر نرو گفتم که بی خبر نرو نشنیدی و رفتی
گفتم دگیه سفر نرو گقتم که بی خبر نرو نشنیدی و رفتی
شب بود و من دیونه و سر در گریبون
گفتم که تا سحر نرو نشنیدی و رفتی