سرزنش


مرتضی

آن قدر عاشقت بودم ، اسم خودم یادم رفت
نمی دونی بی تو شب ها ، چه جوری خوابم رفت
هر چی بد کردی و بد گفتی ، شکستی دلم رو
از تو رنجیدم و اما روز بعد یادم رفت ، روز بعد یادم رفت
آن قدر عاشقت بودم ، نفهمیدم فقط منم
که از این عشق داره می سوزه تنم
قصه ی ما دو تا رو هر کی شنید
گفت باید از عاشقی دل بکنم ، از عاشقی دل بکنم
همش تقصیر من شد ، دلم دشمن من شد
نمی خوام تو رو دیگه ، با تو عمرم هدر شد
همش تقصیر من شد ، دلم دشمن من شد
نمی خوام تو رو دیگه ، با تو عمرم هدر شد
دلم از عشق تو سیره ، عشق تو داره می میره
دیگه شوق دیدنت نیست ، حالا دیگه خیلی دیره
حتی گاهی که بی تابم ، نمی خوام بیای به خوابم
آخه عمری با تو سر شد ، شکستن شد جوابم
آن قدر عاشقت بودم ، اسم خودم یادم رفت
نمی دونی بی تو شب ها ، چه جوری خوابم رفت
هر چی بد کردی و بد گفتی ، شکستی دلم رو
از تو رنجیدم و اما روز بعد یادم رفت ، روز بعد یادم رفت
روز بعد یادم رفت ، روز بعد یادم رفت