ساز و آواز _بیات اصفهان


سالار عقیلی

دلا مشتاق دیدارم، غریب و عاشق و مستم
کنون عزم لقا دارم، من اینک رخت بربستم
کنون عزم لقا دارم،
کنون عزم لقا دارم، من اینک رخت بربستم
تویی قبله همه عالم، ز قبله رو نگردانم
تویی قبله همه عالم، ز قبله رو نگردانم
بدین قبله نماز آرم،
بدین قبله نماز آرم، به هر وادی که من هستم
بدین قبله نماز آرم، به هر وادی که من هستم
خدای من
جهانی گمره و مرتد
جهانی گمره و مرتد، ز وسواس هوای خود
جهانی گمره و مرتد، ز وسواس هوای خود
به اقبال چنین عشقی،
به اقبال چنین عشقی، ز شر خویشتن رستم
جهانی گمره و مرتد، ز وسواس هوای خود
به اقبال چنین عشقی، ز شر خویشتن رستم
بشستم دست از گفتن، طهارت کردم از منطق
حوادث چون پیاپی شد، وضوی توبه بشکستم
حوادث چون پیاپی شد
حوادث چون پیاپی شد، وضوی توبه بشکستم