رگبار


نیما مسیحا

گریه نکن که زندگی حس کردن فاصله هاست
پلی که بین ما شکست ساده ترین تقاص ماست
این ماه منعکس شده رو شیشه ی شب ببین
که مثل ما گمشده تو تاریکی های نقطه چین
برای من گریه نکن که مثل سایه با توام
که از همین خاکستر اشک تو شعله ور شدم
تقصیر تو نبود اگه غم دور ما پیله کشید
اگه که دست خیس من به گونه ی تو نرسید
وقتی چشات رگبارش به یال اسبا میسپره
اینجا یکی کنار تو دلتنگیهاش میشمره
من آرزومه که تو این دلگریه های دم به دم
تو گاهی لبخند بزنی من گاهی ساده جون بدم