دل دیوانه


حمیرا

دل دیونه من هنوز در اشتباه
اگر چه مهربونهولی غرق گناه
دل من با دو چشمامهمیشه در تماسه
تا چشمممی پسندهدلم در التماسه
آخ دلم در اتماسه
دل نگو آتیش نگو بلا بگو
مردم آزاردرد بی دوا بگو
دل نگوشیطون بی پروابگو
دشمنجوندل بی حیا بگو
دل در اشتباهمبه من بیداری میده
خودش آروم ندارهبه چشمومزاری میده
برای مندل من رفیق نیمه راه
منو می شونه کنجی خودششبهاتو راه
آخ خودششبهاتو راه

یه روز لبریز از شوقه
یه روزپر رنج و درده
یه روز گرماز محبت
یه روز غمگین و سرده
نمی دونمچی می خوادکه دائمدر کمینه
من و بیچارهکردهگناهشمهمینه
به ظاهر سر به زیره با مردم مهربو نه
ولی تو سینهمناون آتیش می سوزونه