دختری بنام آهو


سالار عقیلی

حاشا مکن دل را عاشق تر از ما نیست
تنها بگو این عشق پای تو هست یا نیست
افتاده ام در دام تو با این دل خسته
چشمی که آهو می کشد راه مرا بسته
غم دیوانه واری دارد این عشق
چه شیرین انتظاری دارد این عشق
ببین هرجا دل درد آشنای خسته ای هست
اگر کهنه اگر نو یادگاری دارد این عشق
غم دیوانه واری دارد این عشق
چه شیرین انتظاری دارد این عشق
ببین هرجا دل درد آشنای خسته ای هست
اگر کهنه اگر نو یادگاری دارد این عشق
حاشا مکن دل را عاشق تر از ما نیست
تنها بگو این عشق پای تو هست یا نیست
افتاده ام در دام تو با این دل خسته
چشمی که آهو می کشد راه مرا بسته
اگرچه زندگی هرگز به کام عاشقان نیست
برای زندگی عاشق تر از ما در جهان نیست
دل را از عشق شعله ور کن
ما را از دل بی خبر کن
دل را از عشق شعله ور کن
ما را از دل بی خبر کن
چون شب عاشقان روشن باش
ماه من تا ابد با من باش
چون شب عاشقان روشن باش
ماه من تا ابد با من باش