داد از این دل


ترانه سرا: باباطاهر
داریوش

دو زلفونت بود تار ربابم
چه می خواهی از این حال خرابم
تو که با مو یر یاری نداری
چرا هر نیمه شو آیی به خوابم
چرا هر نبمه شو آیی به خوابم
فلک در قصد آزارم چرایی
گلم گر نیستی خارم چرایی
تو که باری ز دوشم بر نداری
میونه بار سر بارم چرایی
تو که نوشم نهی نیشم چرایی
تو که یارم نهی پیشم چرایی
تو که مرحم نهی زخم دلم را
نمک پاش دل ریشم چرایی
نمک پاش دل ریشم چرایی
خدایا داد از این دل داد از این دل
که یکدم مو نگشتم شاد از این دل
چو فردا داد خواهان داد خواهند
بگویم صد هزاران داد از این دل
چو فردا داد خواهان داد خواهند
بگویم صد هزاران داد از این دل
دلم دور است و احوالش ندونم
کسی خواهد که پیغامش رسونم
خداوندا ز مرگم مهلتی ده
که دیداری به دیدارش رسونم
خداوندا ز مرگم مهلتی ده
که دیداری به دیدارش رسونم
اگه دردم یکی بودی چه بودی
اگه غم اندکی بودی چه بودی
ببالینم حبیبی یا طبیبی
از این هر دویکی بودی چه بودی
ندونم لخت و عریونم که کرده
کدوم جلاد بی جونم که کرده
بده خنجر که تا سینه کنم چاک
ببینم عشق تو با مو چه کرده
بده خنجر که تا سینه کم چاک
ببینم عشق تو با مو چه کرده