خلوت یک شاعر


ترانه سرا: مریم حیدرزاده
خشایار اعتمادی

مثل اون موج صبوری که وفا داره به دریا
تو مه ی مثل حقیقیت مهربونی مثل رویا
چقدر تازه و پاکی مث یاسای تو باغچه
مث اون دیوان حافظ که نشسته لب طاقچه
تو مث اون گل سرخی که گذاشتم لای دفتر
مث اون حرفی که ناگفته می مونه دم آخر
تو مثل بارون عشقی روی تنهایی شاعر
تو همون آبی که رسمه بریزن پشت مسافر
مث برق دو تا چشمی توی یه قاب شکسته
مث پرواز واسه قلبی که یکی بالهاشو بسته
مث اون مهمونه خوبی که می آد آخر هفته
مث اون حرفی که از یاد دل و پنجره رفته
مث پاییزی ولیکن پری از گلهای پونه
مث اون قولی که دادی گفتی یادش نمی مونه
تو مث چشمه آبی واسه تشنه تو بیابون
مث یه آشنا تو غربت واسه عاشق مجنون
تو مث یه سرپناهی واسه عابره غریبه
مث چشمای قشنگی که تو حسرت یه سیبه
چشمه چشمای نازت مث اشکمن زلاله
مث زندگی رو ابرا بودنت با من محاله
یه روزی بیا تو خوابم بشو شکل یه ستاره
توی خواب دختری که هیچ کس و جز تو نداره
تو یه عمره می درخشی توی قاب عکس خالی
اما من چشمامو دوختم به گلای سرخ قالی
تو مث بادبادک من که یه روز رفت پیش ابرا
بی خبر رفتی و خواستی بمونم تنهای تنها
تو مث دفتر مشقم پر خطای عجیبی
مث شاگردهای اول کمی مغرور و نجیبی
دل تو یه آسمونه دل تنگه من زمینی
می دونم عوض نمی شی تو خودت گفتی همینی
تو مث اون کسی هستی که می ره واسه همیشه
التماسش می کنی که بمون و می گه نمی شه
مث یه تولدی تو مثل تقدیر مث قسمت
مث الماسی که هیچ کس واسه اون نذاشته قیمت
مث نذر بچه هایی مث التماس گلدون
مث ابتدای راهی مث آیینه مث شمعدون
مثه قصه های زیبا پری از خوابای رنگی
حیف که پیشم نمیمونن چشای به این قشنگی

پر نازی مث لیلی پر شعری مث نیما
دیدن تو رنگ مهر رفتن تو رنگ یلدا
بیا مث اون کسی شو که یه شب قصد سفر کرد
دید یارش داره می میره موندش و صرفنظر کرد