خط قرمز


خشایار اعتمادی

حرفشو نزن دیگه
اسمشو نیار دیگه
راهشو نگیر بذار بره
این آخر کار دیگه
اون بود که میگفت عاشقه
گوشه ی دفترم نوشت
پشت پا زد به هر چی بود
گذاشت به پای سرنوشت
میگفت خراب عشقم
کوچه نشین دوره گرد
برق دو چشماش با دروغ
بازم آتیش بازی میکرد
چشاش میگفت دروغ میگه
باید اینو میفهمیدم
من دیگه دور اسمشو
یه خط قرمز کشیدم
راه نندازی آشتی کنون
دیگه نه من دیگه نه اون
همیشه بوده بینمون
آش همون و کاسه همون
از من چرا از اون بپرس
به خاطر خدا بپرس
اصلا چرا اومد و رفت
از اینجا تا کجا بپرس
اون به خیالش که میشد
عشقو به آسونی فروخت
میخواست منو بسوزونه
خودش گرفتار شد و سوخت
قید همه چی رو زده
زده به سیم آخری
ما دلش و زدیم و رفت
سراغ یار دیگری
وعده ما تا به ابد
دیگه نه ممکن نه محال
گذشته آب از سر من
میره که میره بی خیال
با همه خوب و بدش
دست خدا میسپارمش
من دیگه هیچ وقت نمیخوام