خاک من


عارف

خسته از آوارگیها
آسمان با ما غریبه
دست ما تنها و خالی
قلب آدمها غریبه
بی محبت هر نگاهی
شیشه ی چشما غریبه
از برای بی پناهان
گردش دنیا غریبه
خسته از آوارگیها
آسمان با ما غریبه
دست ما تنها و خالی
قلب آدمها غریبه
بی محبت هر نگاهی
شیشه ی چشما غریبه
از برای بی پناهان
گردش دنیا غریبه
خفته بر لبهای کوچه
نغمه های آشنایی
در خیابانهای ساکت
مانده تنها رد پایی
خاک من کو خاک من کو
خانه ی من در وطن کو
ای خدا اینجا وطن نیست
عشق من ایران من کو
آنکه سامانی ندارد
سر به خشت غم گذارد
تن به طوفان می سپارد
آنکه دیواری ندارد
آسمان بر شوره زاران
قطره ای باران نبارد
در دل آواره هرگز
دانه ی شادی نکارد
آنکه سامانی ندارد
سر به خشت غم گذارد
تن به طوفان می سپارد
آنکه دیواری ندارد
آسمان بر شوره زاران
قطره ای باران نبارد
در دل آواره هرگز
دانه ی شادی نکارد
خفته بر لبهای کوچه
نغمه های آشنایی
در خیابانهای ساکت
مانده تنها رد پایی
خاک من کو خاک من کو
خانه ی من در وطن کو
ای خدا اینجا وطن نیست
عشق من ایران من کو