جدایی


مهستی

مبادا به سراغم بیائی
منم خسته از این آشنائی
مبادا که گزندی رسانی
به دیوار بلند جدائی
دل غمزده فریاد کنان گفت
که دیگر هوس یار ندارم
به آن شوخ گنه کار بگوئید
به کار تو دگر کار ندارم
به پیشم خدایا دلم رو سیاهه
همون دل که یک عمره در اشتباهه
الهی که اشکت نخشکه الهی
توئی که بخ عشقم ندادی پناهی
مبادا به سراغم