آخرین بدرود


محمد نوری

نغمه ای ، بر لبانم ، زان لبی که خواند آخرین سرود ،
سر کنم ، یاد آن نگه ، آن نگه که گفت ، آخرین درود

بعد تو ، خالی از های و هوی
ماندست صحنه ی شادی کودکان
دیدگان منتظر ، چهره ها غم نشان

بعد تو ، تخته مانده سیه
همچنان اسم تو مانده روی کتاب
میز تو خالی و تو ولی غرق خواب

آفتاب گو بتابد ، گرم و مهربان بر دیار ما
راه ما ، گل نشان شد از خون گرم دوست خون آشنا

نغمه ها گو بخواند در سکوت دشت ، چشم ثابت او
اشک ما ، اشک شوق ما گل برویاند ، از سکوت او

نشود هرگز خاموش ، خورشید پیمان ما
رفتن و رفتن رفتن ، با شهیدان پیوستن پیوستن پیوستن

در ره آزادگی ، همره آزادگان
سرشاز از عشق و ایمان
پیمان بسته ایم ما با جان

نشود هرگز خاموش ، خورشید پیمان ما
رفتن و رفتن رفتن با شهیدان پیوستن پیوستن پیوستن

در ره آزادگی ، همره آزادگان
سرشاز از عشق و ایمان
پیمان بسته ایم ما با جان

بدرود از آلبوم: بوی دیروز ۳۴