Shab Oomad


Dariush

باز هم آفتاب غروب کرد و شب اومد
به جون خسته‌ام باز هم تب اومد
باز هم از لاله خونین قلبم
خدایا بانگ یارب یارب اومد
شب اومد باز شب اومد باز شب اومد
به جون خسته‌ام باز هم تب اومد
هوا تاره چراغ هم سوت و کوره
تنم داره می‌سوزه مثل کوره
خدایا یار من کی برمیگرده
آخه این از خداوندی به دوره
هوا تاره چراغ هم سوت و کوره
تنم داره می‌سوزه مثل کوره
خدایا یار من کی برمیگرده
آخه این از خداوندی به دوره
چه کجدار و مریضی دارم امشب
چه درد ناله‌خیزی دارم امشب
خدایا این حبیبه یا طبیبه
چه مهمون عزیزی دارم امشب
خدایا این حبیبه یا طبیبه
چه مهمون عزیزی دارم امشب
باز هم آفتاب غروب کرد و شب اومد
به جون خسته‌ام باز هم تب اومد
بازم از لاله خونین قلبم
خدایا بانگ یارب یارب اومد
شب اومد باز شب اومد باز شب اومد
به جون خسته‌ام باز هم تب اومد