Rasm Zamoneh


Homeira

دل دیگه زاری نکن
اشکامو جاری نکن
آروم بگیر تو سینه
رسم زمونه اینه
عشقو تمنا نکن
باز منو رسوا نکن
فکر غرور خود باش
خواهش بیجا نکن
بجای زاری،
دعا کن که بیاد
اگه نمی خواد
دعا کن که بخواد
برگرده
خودش می دونه
دنیای منه
عشق و امیده
فردای منه
پر درده
دل دیگه زاری نکن
اشکامو جاری نکن
آروم بگیر تو سینه
رسم زمونه اینه
عشقو تمنا نکن
باز منو رسوا نکن
فکر غرور خود باش
خواهش بیجا نکن
یه روزی بود که اون
با من و تو
مهربون بود
تو باغ عشقمون
فصل بهار
بی خزون بود
نامهربونش کردن
بلا به جونش کردن
از ما جدا شد
فریب دشمن روخورد
منو از یادش برد
یه بی وفا شد
دل دیگه زاری نکن
اشکامو جاری نکن
آروم بگیر تو سینه
رسم زمونه اینه
عشقو تمنا نکن
باز منو رسوا نکن
فکر غرور خود باش
خواهش بیجا نکن
یه روزی بود که اون
با من و تو
مهربون بود
تو باغ عشقمون
فصل بهار
بی خزون بود
نامهربونش کردن
بلا به جونش کردن
از ما جدا شد
فریب دشمن روخورد
منو از یادش برد
یه بی وفا شد
دل دیگه زاری نکن
اشکامو جاری نکن
آروم بگیر تو سینه
رسم زمونه اینه
عشقو تمنا نکن
باز منو رسوا نکن
فکر غرور خود باش
خواهش بیجا نکن