Rasm Adama


Reza Sadeghi

یکی دسته گل واسش دلخوشیه
یکی عادتش برادر کشیه
یکی زاغ مردمو چوب می زنه
یکی از داغ دلش جون می کنه
یه نفر خوابه رو تخت نقره پوش
یکی حیرون توی دریای جنون
یکی زندگی رو زیبا می بینه
یکی اما خودشو ، تنهای تنها می بینه
آره این رسمه میون آدما
یکی داروغه ، یکی دارو بشه
نمیشه رسمشونو عوض کنی
اگه حتی آسمون وارو بشه
حالا حرف من با اون دسته ایه
که هنوز عاشقن و یکه سوار
جون هرچی مرده طاقت بیارین
که بریم با هم دیگه از این دیار