Nasime Sahar


Lyrics by: Sadi
Homayoun Shajarian

مگر نسیم سَحَر بوی زلف یار منست
که راحتِ دلِ رنجورِ بی‌قرارِ منست
به خواب درنَرَوَد چَشم بخت من همه عمر
گرش به خواب ببینم که در کنار منست
اگر مُعایِنِه بینم که قصد جان دارد
به جان مُضایِقِه با دوستان نه کار منست
حقیقت آن که نَه درخوردِ اوست جان عزیز
ولیکْ درخورِ امکان و اقتدار منست
نه اختیار منست این مُعامِلَت لیکَن
رضایِ دوست مُقَدم بر اختیار منست
اگر هزار غمست از جفای او بر دل
هنوز بنده‌ی اویم، که غمگسار منست
درون خلوت ما غیر در نمی‌گنجد
بُرو! که هر که نه یارِ منست، بار منست!
به لاله زار و گُلستان نمی‌رود دل من
که یاد دوست گلستان و لاله زار منست
ستمگرا! دل سعدی بسوخت در طلبت
دلت نسوخت که مسکین امیدوار منست؟
و گر مراد تو اینست بی مرادی من
تفاوتی نکند، چون مُراد یار منست