Nasime Farvardin


Marzieh

نسیم فروردین و زان به بستان شد
ز نو عروس گل، چمن گلستان شد
بیا به بستان ، ببین گلستان ، شکوفه باران شد
در این بهار ای گل ، تو از جفا بگذر
تو با میِ گلگون(چو باده گلگون)، دلم بدست آور
چو لاله بگشا ، ز خنده لبها ، که لاله خندان شد
نگاه نرگس مست ، بنفشه خندان است
ز نغمه بلبل ، به طرف باغ و چمن ، به عشوه آمد گفت
گرفته نیلوفر ؛ بنفشه را در بر
چو گیسو جانان ؛ عروس گل به چمن، بشد عبیر افشان
ساقی ؛ بی می ، یکدم منشین
ما را به بهار ؛ بی می مگذار ،
جامی دگر آر
لاله دارد جامی در کف ،
گلهای بهار ، بی باده و یار ، آید به چه کار ؟
در جهان هستی ، ز می پرستی
غم از دل زاید ، به دل نشاط آید
در گلزار و چمن ، چو گل خنده بزن ، ای زیبا گل من