Khalvate Del


Iraj

دیشب با دلم خلوتی داشتم
باهاش حرف و شیرین صحبتی داشتم
چه شور و حالی داشتم
چه خوش احوالی داشتم
هر چی بین ما بود
صحبت وفا بود
تویی خلوت خونم
همش نور خدا بود
چه شور و حالی داشتم
چه خوش احوالی داشتم
میگفت دل من مهر و وفا پیدا نمیشه
میگفت دل من کاره منه رسوا چی میشه
میگفت دل من خسته شدم خسته خسته
میگفت دل من عشق و وفای دیگه بسته
هر چی بین ما بود
صحبت وفا بود
تویی خلوت خونم
همش نور خدا بود
چه شور و حالی داشتم
چه خوش احوالی داشتم
گفتم به دلم دست نگهدار

بیهوده منو خویش میازار
تا چنگ به خود پیچی و باشی
سرگشته و افسرده در این حال
تا شیوه خوبان جهان بردنه دل هاست
این قولقوله برپاست
با و بوده و تا هست همین هست
این قولقوله برپاست

دیشب با دلم خلوتی داشتم
باهاش حرف و شیرین صحبتی داشتم
چه شور و حالی داشتم
چه خوش احوالی داشتم
هر چی بین ما بود
صحبت وفا بود
تویی خلوت خونم
همش نور خدا بود
چه شور و حالی داشتم
چه خوش احوالی داشتم
چه شور و حالی داشتم
چه خوش احوالی داشتم