Hala Chera


Salar Aghili

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا بی وفا حالا که من افتاده ام از پاچرا
نوشدارویی نوشدارویی نوشدارویی و
بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل سنگدل سنگدل این
زودتر میخواستی حالا چرا
عمر مارا مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنینا نازنینا نازنینا ما به ناز تو
جوانی داده ایم

دیگر اکنون با جوانان
ناز کن با ما چرا
وه که با این عمر های کوته بی اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند
در شگفتم من در شگفتم من
نمی پاشد ز هم دنیا چرا
شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
راه عشق است این یکی بی مونس و تنها چرا
بی مونس و تنها چرا؟؟
حالا چرا
تنها چرا.........