Dalghak


Mahasti

توی این زندگیه ساکت و سرد
یه روزی یه دلقکی اومد و رفت
مثل یک پرنده ی غریبه بود
از کنار بوم من پر زد و رفت
از کنار بوم من پر زد و رفت
دلقکی که عشق من برای او
مثل اون بازیه روی صحنه بود
اون منو برای قلبم نمی خواست
او دری تازه به روی من گشود
دلقکی که با تمومه گریه ها و خنده هاش
گریه های بی غمش ، خنده های پرصداش
من یه بازیچه ی شهر عشق اون
او تموم زندگیم ، با تموم بازیاش
یه بت چینی از اون ، واسه خود ساخته بودم
اونجوری که دل میگفت ، ساخته و پرداخته بودم
مگه باورم میشد ؛
تمومه زندگیمو واسه اون باخته بودم
توی این زندگیه ساکت و سرد
یه روزی یه دلقکی اومد و رفت
مثل یک پرنده ی غریبه بود
از کنار بوم من پر زد و رفت
دلقکی که عشق من برای او
مثل اون بازیه روی صحنه بود
اون منو برای قلبم نمی خواست
او دری تازه به روی من گشود
دلقکی که با تمومه گریه ها و خنده هاش
گریه های بی غمش ، خنده های پرصداش
من یه بازیچه ی شهر عشق اون
او تموم زندگیم ، با تموم بازیاش
یه بت چینی از اون ، واسه خود ساخته بودم
اونجوری که دل میگفت ، ساخته و پرداخته بودم
مگه باورم میشد ؛
تمومه زندگیمو واسه اون باخته بودم
توی این زندگیه ساکت و سرد
یه روزی یه دلقکی اومد و رفت
مثل یک پرنده ی غریبه بود
از کنار بوم من پر زد و رفت
از کنار بوم من پر زد و رفت
از کنار بوم من پر زد و رفت
از کنار بوم من پر زد و رفت