BiTo


Siavash Ghomayshi

دو دریچه دو نگاه دو پنجره
دو رفیق دو همنشین دو هنجره
دو مسافر تو مسیر زندگی
دو عزیز دو همدم همیشگی
با هم از غروب و سایه رد شدیم
قصه عاشقی رو بلد شدیم
فکر می کردیم آخر قصه اینه
جز خدا هیچ کی ما رو نمیبینه
دو غربیه دو تا قلب در به در
دو تا دل واپس این چشمای تر
دو تا اسم دو خاطره دو نقطه چین
دو تا دور افتاده ی تنها نشین
عاقبت جدا شدن دستهای ما
گم شدیم تو غربت غریبه ها
آخر اون همه لبخند و سرود
چشم پر حسادت زمونه بود
دو غریبه دو تا قلب در به در
دو تا دل واپس این چشمای تر
دو تا اسم دو خاطره دو نقطه چین
دو تا دورافتاده ی تنها نشین