Behar Kojaie


Aref

این دوتا چشم پر از غم
نمیشه غمش دمی کم
اشک اون مثل یه دریا
غم اون قد یه عالم
غم اون قد یه عالم
ای بهار بهار کجایی
بیا باز منو صدا کن
چشمای بارونی ام رو
از زمستونا جدا کن
از زمستونا جدا کن
ای بهار دلا گرفته
قمریا موندن بی لونه
از سفر پرستوهامون
نمیان به آشیونه
دستای بی رحم سرما
کرده شاخه ها رو عریون
آسمون ابری و تیره
چشم ابرا همه گریون
دیگه حتی یک پرنده
روی شاخه نمی خونه
نمی ریزه بید مجنون
زلفاشو دیگه رو شونه
زلفاشو دیگه رو شونه
ای بهار مهربونی
این زمستون که سیاهه
هرچی داشته رنگ خوبی
تو سیاهیاش تباهه
تو سیاهیاش تباهه
دستای درختای لخت
حالا سوی آسمونه
که دوباره باز تناشون
بگیره از تو نشونه
بگیره از تو نشونه
ای بهار آخر کجایی
واسه اومدن شتابی
نمی بینی مرگ باغو
نکنه هنوز تو خوابی
نکنه هنوز تو خوابی
تو اگه بیای دوباره
چلچله م اینجا می مونه
قمری هم دیگه رو شاخه
نمی ترسه که بخونه
نمی ترسه که بخونه
من به تو این همه نزدیک
تو چرا این همه دوری
من توی مرز جنونم
ای بهار چقدر صبوری
ای بهار چقدر صبوری