Bastare Gham


Mahasti

بعد از تو هم در بستر غم می توان خفت
بعد از تو هم با دل سخنها می توان گفت
بعد از تو هم این سوز هجران هرگز نمی آید به پایان
بی تو هم این عشق بی فرجام من شاید که پا بر جا بماند یا نماند
بی تو هم دریای بی آرام دل شاید به طوفانم کشاند یا براند
من که رسوای دل هستم کی زغم پروا کنم
می روم عشق و وفا را بعد از این رسوا کنم
دل ز دریا می زنم تا که دل دریا کنم
دل کی شود آزاد از این باد فریاد از بی داد از این غم

جز غم چه بود این عشق رسوا
شد هستی ام بر باد از این غم
بعد از تو هم در بستر غم می توان خفت
بعد از تو هم با دل سخن ها می توان گفت
بعد از تو هم این سوز هجران
هر گز نمی آید به پایان
بعد از تو هم این سوز هجران
هر گز نمی آید به پایان
من که رسوای دل هستم کی ز غم پروا کنم
می روم عشق و وفا را بعد از این رسوا کنم
دل به دریا می زنم تا که دل دریا کنم