Ay Fesane


Sima Bina

ای فسانه فسانه فسانه
ای خدنگ تو را من نشانه
ای علاج دل ای داروی درد
همره گریه های شبانه
با من سوخته دل در چه کاری
با من خسته دل در چه کاری
واگذار واگذار ای فسانه که پرسم
زین ستاره هزاران حکایت
زین ستاره هزاران حکایت
که چگونه شکفت آن گل سرخ
چه شد چه شد اکنون چه دارد شکایت
وز دم بادها، چون بپژمرد
وز دم بادها، چون بپژمرد
ای فسانه رها کن در اشکم
کاتشی شعله زد جان من سوخت
گریه را اختیاری نمانده ست
من چه سازم جز اینم نیامخوت
من چه سازم جز اینم نیامخوت
هرزه گردی دل نغمه ی روح
هرزه گردی دل نغمه ی روح
کس نخواهم زند بر دلم دست
که دلم آشیان دلی هست
زآشیانم اگر حاصلی نیست
من بر آنم کز آن حاصلی هست
با فریب و خیالی منم خوش
با فریب و خیالی منم خوش