Avaz Khan


Sattar

من و چروک صورتم آینه را شکسته ایم
هزار فال عشق را یکی یکی گذشته ایم و خسته ایم
چه دیر آمدیم و چه زود می رویم
چه دیر آمدیم و چه زود می رویم
نه ابرو فروختم نه التماس کردم
آوازه خوان عاشقم آیا گناه کرده ام
آیا گناه کرده ام
من و دو پای رخمی ام زنجیرها کسسته ایم و رفته ایم
من و مرکب و قلمسرودها سروده ایم و رسته ایم
چه دیر آمدیم و چه زود می رویم
چه دیر آمدیم و چه زود می رویم
نه دوستی با ناکسان نه دشمنی با دوستان
زنجیر عشق ما را بسته به مهر دوستان
زنجیر عشق ما را بسته به مهر دوستان
زنجیر عشق .........