Avaz Homayoun


Salar Aghili

چو بستی در به روی من، به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی، به درد خویش خو کردم
آه آه....عزیز من آی ای آی
فشردم با همه مستی به دل سنگ صبوری را
ز حال گریه ی پنهانبغض حال گریه پنهان حکایت با سبو کردم
عزیز من آاااااااااا