Ahde Javani


Iraj

عهده جوانی باز یادم افتاد
میخوام برارم از سینه فریاد
فریاد از این دل این قلب نا شاد
قلبی که عمرم او داده بر باد
میخوام برارم خدا جونم از سینه فریاد
فریاد از این دل این قلب نا شاد
ان شب که بودیم باهم لبه آب
در زیر نور کمرنگ مهتاب
سرت رو زانوم
چشمات پر از خواب
تا صبح خوابیدیم مستانه بی تاب
سرت رو زانوم عزیز من چشمات پر از خواب
تا صبح خوابیدیم حبیبه من مستانه بی تاب
عشقت همیشه در دل بی کینه من است
یادت همیشه همدم دیرینه من است
ان دل که می خروشد و می نالد از فراغ
ناه نهفته در قفس سینه من است
ان شور و مهستی یادم نمیره
عشقت تو قلبم هرگز نمیره
هنوز هنوزهم این دل اسیره
برگرد عزیزم که خیلی دیره
عهده جوانی باز یادم افتاد
میخوام برارم از سینه فریاد
فریاد از این دل این قلب نا شاد
قلبی که عمرم او داده بر باد
میخوام برارم خدا جونم از سینه فریاد
فریاد از این دل خدا جونم این قلب نا شاد