2011-02-10 13:49:47


جاده
گوگوش

خدا گریه مسافرو ندید
دل نبست به هیچ کس و دل نبرید
آدما برای دوری از دیار
جاده رو برای غربت آفرید
جاده اسم منو فریاد میزنه
میگه امروز روز دل بریدنه
کوله باری که پر از خاطره هاست
روی شونه های لرزون منه

از تموم ادمای خوب و بد
از تموم قصه های خوب و بد
چی برام مونده به جز یه خاطره
نقش گنگی تو غبار ششپنجره
جاده آغوشش و وا کرده برام
منتظر مونده که من باهاش بیام
قصه تلخ خداحافظی رو
می خونم با اینکه بسته است لبام
پشت سرگذاشتن خاطره ها
همه عشقهاودلبستگیا
خیلی سخته ولی چاره ندارم
جاده فریاد میزنه بیا

پشت سرگذاشتن خاطره ها
همه عشقهاودلبستگیا
خیلی سخته ولی چاره ندارم
جاده فریاد میزنه بیا